- ویر داشتن
- هوس داشتن میل مفرط داشتن اشتیاق داشتن
معنی ویر داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیر داشتن کاری. سد و مانعی در راه آن ایجاد شدن
پرواییدن
نشانه داشتن علامت داشتن، موء ثر بودن در تاثیر در
کارآیی داشتن
ننگ داشتن
میوه داشتن ثمر داشتن (درخت)، آبستن بودن حامله بودن، درد و رنج داشتن
راندن، از خود دور ساختن، بر کنار داشتن
صواب بودن امر، روداشتن
دارای زور و نیرو بودن، صاحب نفوذ در جامعه و دستگاههای اداری بودن
محتاط بودن، پرهیز کردن، برحذر بودن
مطلع بودن
پست کردن، تحقیر کردن
فروماندن سرگردانی هاژیدن بشولیدن حیرت داشتن فرو ماندن: (در این حسن مقال تحیر دارم)
رطوبتی بودن
بحضور بردن، عرض کردن
ثنا داشتن، خرسند و خشنود بودن
راه داشتن، عبور کردن
ننگ داشتن، شرم داشتن
اطلاع داشتن، مطلع بودن
کنایه از جرئت داشتن، دلیر بودن
تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن
دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
دارای شغل و کار بودن، مشغول کار بودن
پیشکش کردن، تقدیم کردن، مقدم داشتن، در حضور داشتن
بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، غدر کردن، نارو زدن، تبندیدن، مکر کردن، چپ رفتن، مکایدت کردن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، گول زدن، فریفتن، کید آوردن، خدعه کردن، سالوسی کردن، تنبل ساختن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، غدر کردن، نارو زدن، تبندیدن، مکر کردن، چپ رفتن، مکایدت کردن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، گول زدن، فریفتن، کید آوردن، خدعه کردن، سالوسی کردن، تنبل ساختن
شکیبا بودن تحمل گردن
ننگ داشتن از عار آمدن
بهانه داشتن، حیض بودن (زن)، بهانه داشتن، حیض بودن (زن)
رگ داشتن رشک بردن، حفظ ناموس کردن
ارز داشتن گرامی بودن
مشغول کاری بودن
راه داشتن عبور کردن: گذر داشتم بکویی و نظری بما هرویی
خوش گذراندن، نیک گادن دارای نشئه بودن چیزی نشئه داشتن
پس انداختن به واپس انداختن، سپس آوردن عقب انداختن سپس آوردن: و اگر یک سبب بروتد مقرون مقدم داری و یکی موخر فاعلاتن آید